اشک شوق از چشم جبرائیل ها جاری شده
پیش پایش خون اسماعیل ها جاری شده
در مدیحش نطق اسرافیل ها جاری شده
رو به سویش سیل میکائیل ها جاری شده
خاتم پیغمبران یعنی محمد (ص) آمده
اسوه ی تقوا، امیر عشق احمد(ص) آمده
آری آری انتخاب حی سرمد آمده
پیک شادی از فراز عرش ایزد آمده
چشم تا بگشود دنیا را گلستان کرده است
با نگاهی قلب ها را پر ز ایمان کرده است
وحی و تنزیل است و خود تفسیر قران کرده است
فصل ها را یک به یک فصل بهاران کرده است
از قدومش شام ظلمت نور باران می شود
غصه خواهد رفت و شادی ها فراوان می شود
دردها ازیمن این میلاد درمان می شود
بر لب غمدیدگان هم خنده مهمان می شود
کوچه ی دل را بیا تا ما چراغانی کنیم
خانه ی دل را پر از انوار رحمانی کنیم
خویش را در پیش پای دوست قربانی کنیم
می رسد از راه او تا ما مسلمانی کنیم
از می ناب رسالت مست مستم کرده است
مست مست از جرعه ی ناب الستم کرده است
او نبی الله است اما می پرستم کرده است
نیست بودم با قدوم خویش هستم کرده است
باغ ها از یمن میلادش شکوفا می شود
هر نفس از حضرتش صدها مسیحا می شود
ماه و خورشید و فلک محو تماشا می شود
حضرت جبریل هم غرق تمنا می شود
طاق کسری بشکند، بت های عالم واژگون
تخت و تاج پادشاهان جهان هم سرنگون
علم کاهن ها و سحر ساحران باطل کنون
می شود خاموش آتشگاه ها بعد از قرون
از قدومش لاله باران می شود خاک زمین
می شود روشن قلوب مردم از نور یقین
خالق احمد(ص) به خود گوید هزاران آفرین
سر ز پای خویش نشناسد دگر روح الامین
می کند ام القرا بر آفرینش نازها
خالق هستی بگوید با محمد(ص) رازها
هر ملک بالای مکه می کند پرواز ها
آخرین پیغمبر آمد، اول آغاز ها
احمد(ص) است و جان و جانان تمام انبیاست
رحمه للعالمین بر اهل عالم رهنماست
انتخاب ویژه حق است یعنی مصطفاست
نام او بر دردهای مردم دنیا دواست
بنده ی حق است و بر دلها خدایی می کند
خلق را سوی سعادت رهنمایی می کند
اوست اکسیر و مس جان را طلایی می کند
تا قیامت مومنان را مقتدایی می کند
تا نفس باقی است نامش ورد لبهای من است
تا قیامت راه شیعه از قدومش روشن است
ما همه جسمیم و او ما را چو جانی در تن است
عالم هستی به یمن مقدم او گلشن است